شرم اندام. آلت تناسل مرد و زن. عورت. (یادداشت مؤلف). شرم مرد و زن. (ناظم الاطباء). جای ستر عورت. (آنندراج). شرمگاه. (فرهنگ فارسی معین) : خالی که به شرم جای آن نوش لب است بر چشمۀ خورشید نشانی ز شب است. امیرخسرو دهلوی (از آنندراج). رجوع به شرمگاه شود
شرم اندام. آلت تناسل مرد و زن. عورت. (یادداشت مؤلف). شرم مرد و زن. (ناظم الاطباء). جای ستر عورت. (آنندراج). شرمگاه. (فرهنگ فارسی معین) : خالی که به شرم جای آن نوش لب است بر چشمۀ خورشید نشانی ز شب است. امیرخسرو دهلوی (از آنندراج). رجوع به شرمگاه شود
مایۀ سکون دل. معشوقه. معشوق: بر این برز و بالا و این خوب چهر تو گوئی که آرام جانست و مهر. فردوسی. ای ساربان آهسته رو کآرام جانم می رود وآن دل که با خود داشتم با دلستانم می رود. سعدی. از من جدا مشو که توام نور دیده ای آرام جان و مونس قلب رمیده ای. حافظ
مایۀ سکون دل. معشوقه. معشوق: بر این برز و بالا و این خوب چهر تو گوئی که آرام جانست و مهر. فردوسی. ای ساربان آهسته رو کآرام جانم می رود وآن دل که با خود داشتم با دلستانم می رود. سعدی. از من جدا مشو که توام نور دیده ای آرام جان و مونس قلب رمیده ای. حافظ